معماهای قرانی
1-آن چیست اشرف دین است اوّلش (ب) وآخرش (سین) است؟
2-سلاح دانشمند که نام یکی از سوره های قرآن است؟
3-تاج سوره های قران چیست؟
4-سید سوره بقره چیست؟
5-آن چیست؟درختی است هفده شاخه دارد.نه شاخه اش در سایه،هشت شاخه اش در آفتاب
6- پیش از نماز باید آن را گرفته باشیم واز هر طرف که آن را بخوانیم درست است.
7-جمله ای گوکاندر نماز است نقطه ندارد،پررمز وراز است
هم در اذان است ،هم در اقامه هم در تشهد،هم در سه چاراست
8-اولین قبله ی مسلمانان ودرچه سوره ای اشاره شده است؟
9-بزرگترین کلمه قران درچه سوره ای وآیه ای قرار دارد ودارای چند حرف است؟
10- کوچکترین آیه قرانکدام است ودر کدام سوره قرار دارد؟
11- دعای معروف که نقطه ندارد؟
مثنوی نیایش چیست خلقت را،هدف باشد نماز
در عبادت چیست،جزءراز ونیاز آن خدایی کین جهان را آفرید آدمی را از گلی دادش پدید آفریدش هم درختان،هم گیاهان ووحوش داد انسان را مجزا عقل وهوش چشم زیبایی به رخسارت نهاد موی واندام وبدن را هدیه داد دروجودت عشق را پیمانه کرد از محبت دردرونت خانه کرد هرچه در هستی است ،زیبا آفرید هم چو مروارید ودیبا آفرید پس تشکر چیست از رب الکریم آن خدای بس فهیم وبس علیم با نماز وبا سجود وباسلام با خدایت گشته ای تو همکلام لحظه ای خلوت گزین هوشیار شو ذکر حق گو،لایق دیدار شو
اگر توانستید کاری را تصور کنید، حتما میتوانید آنرا انجام دهید.والت دیسنی
بهترین راه برای تحقق رویا از خواب بیدار شدن است. بلانچارد
همان تغییری باش که می خواهی در دنیا ببینی. گاندی
بزرگ بیاندیشید، بزرگ عمل کنید، بزرگ باشید. رابینز
انسان زاییده شرایط نیست بلکه خالق آن است. بنیامین
هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست. گوته
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: « من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد.
شمع دوم گفت: « من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . » حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد. وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: « من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. » پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد. کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: « شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟»
چهارمین شمع گفت: « نگران نباش، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. » چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
«درتوحید باری تعالی»
سپاس از جان ودل گویم خدا را
سپاس بی حد وبی انتها را
خداوندی که از لطف ، آفریدی
زمین و آسمان و ماسوا را
رقم زد کلک قدرت با دو صد فن
بخلوتگاه ظلمت نقش ما را
وجود آدمی لطف است واحسان
نشاید فعل او جور وجفا را
خدائی کوسمیع است وبصیراست
دهد پاسخ ندای آشنا را
پی ارشاد خلق آورد از مهر
وجود انبیاء و اوصیا را
شهنشاهی که از الطاف غیبش
دهد اورنگ شاهی پادشا را
کجا رو آورد بنده اگر، شاه
نبخشاید از او جرم وخطا را
طریق بندگی پیش آر واخلاص
که نپذیرند جز صدق وصفا را
حقیقت گر نباشد آدمی ،را
چه فرق ازاو بود با سنگ خارا
بدست آوردن دنیا هنر نیست
بدست آور دل خلق خدا را
فلک دارد بخاطر نقش هائی
سکندر را و نقش ملک دارا
بغیر از حق نماند هیچ نقشی
نکوئی کن که ماند یادگارا
تو آن گنجینه ی روز الستی
که حق کردت بدینسان آشکارا
مده از دست ارج این گوهر را
گرامی دار قدرش زینهارا
خدای مهربانی را که دارند
امید از در گهش شاه وگدا را
ز افعال بد خود شرمساریم
کرم کن عفو فرما ، کردگارا
دری از رحمتت بگشا برویم
نکو گردان بر احوالم قضا را
چه جرم ازحد فزون آمدغمی نیست
شفیع آریم فردا مصطفی را
بجای آریم پاس شاه مردان
علی مرتضی ، شیر خدا ، را
پش آنگه سبط اول از امامت
گل گلزار جنت مجتبا ، را
حسین ابن علی شاه شهیدان
سرور سینه ی ، خیرالنساء، را
علی ابن حسین آنگه محمد
سپس جعفر امام و پیشوا ، را
امام هفتمین ،موسی ابن جعفر
غریب و بیکس و بی آشنا ،را
علی موسی الرضا هشتم امامی
که بر فرق فلک بنهاده،پا را
نهم نور مبین گنجینه ی جود
تقی متقی ، بدر الدجا را
علی ابن محمد رهبر دین
امام عسگری شمع هدا ،را
گل ثانی عشر مهدی که باشد
وجودش افتخار ماسوا ، را
خداوندا بحق این امامان
ببخشای از کرم جرم وخطا ،را
خصوصاً این حقیر کاندر دو عالم
به نیکان دارد امید ورجا ، را
معنای «ابجد» و«هوّز» و «حطی» و«کلمن » و«سعفص» و«قرشت» چیست؟
«الف»به معنای آلاءونعمتهای خداوند است،«باء»به معنای بهجت وشکوه اوست، «جیم» جمال خداوند و «دال» دین اوست.
«هوّز»،«هاء» هول وترس جهنم و«واو» ویل وچاه جهنم است و«زاء» نیز زفیر ونعره آنست و«حطی» به این معناست که خداوند گناهان توبه کنندگان را خواهد بخشید .
«کلمن» یعنی کلام الهی که هیچ تبدیل وتغییری در آن جایز نیست .
«سعفص» یعنی پیمانه در برابر پیمانه وجزا در برابر جزا.
«قرشت» یعنی آنها را از گوشه وکنار جمع نموده آنگاه محشورشان کرد.
منبع:کتاب قصص الانبیاء
ترجمه: یوسف عزیزی